شعر در مورد اسپند
شعر در مورد اسپند
شعر در مورد اسپند ,شعری در مورد اسپند,شعر درباره اسپند,شعر در مورد جشن اسپندگان,شعر اسپند,شعر اسپند بلا بند,شعر اسپند دونه دونه,شعر اسپند دود,شعر اسپند ترکی,شعر اسپندی,شعر اسپند دود کن,شعر اسپندار مذگان,شعر اسپند ماه,اسپند شعر نو,شعر اسفند دونه دونه,شعر کامل اسفند دونه دونه,متن شعر اسفند دونه دونه,شعر اسپند دود کردن
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسپند برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
اسفند و اسفندونه
اسفند سی و سه دونه
قضا به دور
بلا به دور
به حقٌ این صاحب نور
شعر در مورد اسپند
مرغ زمین
مرغ هوا
جنٌ و پری
آدمیزاد
شعری در مورد اسپند
همسایه دست راست
همسایه دست چپ
هنسایه روبرو
همسایه پشت سر
شعر درباره اسپند
از خویش و قوم
از بیگونه
هرکه از خونه بیرون رفته
هرکه تو خونه اومده
هرکه از دروازه بیرون رفته
هرکه از دروازه تو اومده
شعر در مورد جشن اسپندگان
شنبه زا
یکشنبه زا
دوشنبه زا
سه شنبه زا
چهارشنبه زا
پنجشنبه زا
جمعه زا
شعر اسپند
هر چشم ناپاکیه
بترکه چشم حسود
بترکه چشم بخیل
به حقٌ شاه مردان
درد و بلا بگردان
شعر اسپند بلا بند
اسفند دونه دونه،
صد وسی و سه دونه،
هر خونه ای یه دونه،
کولک دکاشته موسی،
شعر اسپند دونه دونه
کولک بچیه عیسی،
شنبه زا،یک شنبه زا…جمعه زا،
بترکه چشم حسود
شعر اسپند دود
اسفند و اسفند دونه
اسفنـد سی و ســـــه دونـــــــه
هر دونهای یَ خونـه
بسوزَ چَشم حسود و حسد و بیگونه
شعر اسپند ترکی
اسفندا کی کاشـتَ؟
حضـــــــــــــرت علــــــــــیّ
کـــی بـرداشــــتَ؟
حضـــــــــــــرت علــــــــــیّ
شعر اسپندی
کـی دود کــــــردَ؟
حضـــــــــــرت فاطمــــــــــه
برای کی دود کــردَ؟
بـرای حســـــــن و حسیـــــــن
حسن و حسین یا الله!
یـــزیــــــــد لعنــت اللـــــــه!
شعر اسپند دود کن
اسفند و اسفند دونه
اسفنـد سی و سه دونـه
هر دونهای یَ خونـه
اَ خویــش و اَ بیگونــــه
شعر اسپندار مذگان
اَ دوسُّ و اَ دشـمــن
بترکَ چَشم حسود وحسد
اسفنـدا کی کاشــتَ
علـیّ (ع) کاشــــــتَ
شعر اسپند ماه
کـــی درو کــــردَ؟
حســــن و حسیــــن
کــی آتیـش کــردَ؟
فاطمـــــه زهــــــرا
اسپند شعر نو
عجب مادر بزرگم راست می گفت،
شفا در دود اسپند حسین است…
بیشتر بخوانید :
گلچین اشعار نیما یوشیج
شعر در مورد دوست
شعر در مورد برادر
شعر در مورد ضامن آهو
شعر اسفند دونه دونه
مدتی هست که زخم دل من خورده نمک
از کس و ناکس و بیگانه شنیدم متلک
رَحمهُ الّٰله عَلَی الحُبَّ حُسینِ بنِ عَلی
ْسر ارباب سلامت،حرف مردم به درک
شعر کامل اسفند دونه دونه
باز هم چشم به راهم که مُحرّم برسد..
بوی اسپند عزایش به مشامم برسد…
کاش امسال، مُحرّم به دعای زهرا (س)
خبرآمدن منجی عالم برسد…
اللهم عجل لولیک الفرج
متن شعر اسفند دونه دونه
اگه روزی عاشق شدی قصه ات رو برای هیچکس نگو،
این روزها چشم حسودها به دود اسپند عادت کرده
شعر اسپند دود کردن
تو را خودم چشم زدم بس که نوشتمت
میان نوشته هایم بیآنکه اسپند بچرخانم میان واژهها . . .
شعر در مورد اسپند
میدونید فرق مدیر با برف چیه؟؟؟؟؟ برف از آسمون میاد رو زمین میشینه…..
مدیر همینجوری تو دل همه میشینه!!!!! آخه آدم انقد تو دل برو؟؟؟؟؟ الله اکبر!!!!!
من برم واسه مدیر اسپند دود کنم میگن اینو برای هرمدیری بفرستى افطاری دعوتت میکنه
شعری در مورد اسپند
اسپند دود می کنم ، برای عشقمان هر شب
میان راز و نیاز های شبانه نکند جادوگر زشت بی تفاوتی ، چشممان بزند . . .
شعر درباره اسپند
قصه خوب بودنت را برای کسی نمیگویم
این روزها چشم حسود به دود اسپند عادت کرده است
شعر در مورد جشن اسپندگان
به هوای آرزوهایت، اسپندی دود میکنم، تا دور شود چشم بد،
از چشم های مهربانت!!!!
شعر اسپند
بوی اسپند عزتخانه ی تو می آید
ارباب صدای قدمت می آید
این خبر را برسانید به کنعانی ها
بوی پیراهن خونین کسی می آید…..
شعر اسپند بلا بند
اسفندواسفند دونه اسفند سی وسه دونه
بترکه چشم حسودو بدزاااااااات
شعر اسپند دونه دونه
چشم بد از تو دور باشه الهی
چشم حسودا کور باشه الهی
شعر اسپند دود
اسپند اسپد دونه
اسپند دونه دونه
اسپند سی و سه دونه
اسپند اسپند دود کند چشم حسود کور کند
شعر اسپند ترکی
اسپند دونه دونه اسپند
130 دونه بترکه چشم حسود از لونه
از خودی و بیگونه
شعر اسپندی
اسپند و اسپند دونه…….. اسپند صدو سی دونه
چشم حسود و بخیل……… بترکه دونه دونه
شعر اسپند دود کن
اسپند و سپند
پیغمبر ما کرد پسند
علی کاشت
فاطمه چید بهر حسین و حسن
شعر اسپندار مذگان
اسپند دونه دونه, اسپنو سی و سه دونه
چشم میچینم, چشم حسود و بخیل و دیوونه
شعر اسپند ماه
ای دلارام روز مار اسپند
دست بی جام لعل می مپسند
اسپند شعر نو
ملک او را سپند سوز ای دوست
کاین بود رسم روز مار اسپند
شعر اسفند دونه دونه
باز خرم گشت مجلس دلفروز
خیز دفع چشم بد اسپند سوز
شعر کامل اسفند دونه دونه
بوی صدقش آمد از سوگند او
سوز او پیدا شد و اسپند او
متن شعر اسفند دونه دونه
فسونگر دگرگونه گفتست راز
که چون به اسپند آتش آمد فراز
شعر اسپند دود کردن
من باید جایی میان باغچه خانه چند تا دانه نیلوفر بیندازم
تا وقتی آفتاب مرا دور ساقه های خشک نرده می پیچد
، کسی مرا یاد بی تابی های تو بیندازد.
شعر در مورد اسپند
راستی آن شب لجوج باران هم آمد؟
اول صدای گریه ای بودی انگار دردمندی تمام سال های پیش رو را
و بعد جویای آغوشی برای آرامش همه خواب هایت
و آخرش هم لبخندی که اردیبهشت هر سال را مهربانانه تر از سال پیش می خندیدی.
شعری در مورد اسپند
تا به خودم آمدم دیدم من بارانی ام
و تو آفتابی در آغوش من و هاله ای از رنگین کمان دور سرم.
شعر درباره اسپند
من الهه ای بودم همیشه چشم به راه باران
و تو بهاری که در آغوش من ریشه داشتی.
شعر در مورد جشن اسپندگان
من از آن روز که بی برگی ام را به باد و باران سپردم
چشم به راه تو بودم.
شعر اسپند
همه کوچه را آب پاشیدم و تو نیامدی!
اسپند سوختم و خانه تکانی کردم نوروز هرسال
و هیچ بهاری ولوله ماهی های سرخ تنگ دلم را فرو ننشاند…
شعر اسپند بلا بند
هنوز که هنوز است
از گنجهی قدیمی خانه
بوی عَناب و اسپند و دیوان خطیِ شاعری خوش
از خواب شیراز میآید
شعر اسپند دونه دونه
نه مگر تو رفته بودی
با نان تازه و تبسم کودکانِ اُردیبهشت بیایی؟!
شعر اسپند دود
نه مگر قرار ما
قبول بوسه از دُعای همین مردمان خسته بود …؟!
شعر اسپند ترکی
نه مگر وعدهی ما
نگفتنِ حتی یکی واژه از آن رازِ پردهپوش …؟!
پس چرا کلیدِ خانه را در خوابِ نیامدن گُم کردیم؟!
شعر اسپندی
تویِ شیرینی، تو اول! قند، دوم میشود
مزه ی سوهان اعلا پیش تو گم میشود
بین قُطاب و گز و نُقلِ محلی ساده است
حدس اینکه طعم لبهای تو چندم می شود !
شعر اسپند دود کن
روزها رد میشود، چشمت شرابی کهنهتر
پلکهایت کم کَمک تبدیل به خُم میشود
هر کجا ساکن شوی در نقشه، مانند شمال
جمعیت آنجا گرفتار تراکم میشود
شعر اسپندار مذگان
چشم بسته، هر کسی بویت کند توی سرش
باغهای پرگُلِ قمصر تجسم میشود
ماه را جای تو می گیرم نمی دانم چرا
اینقدر این روزها سوءتفاهم می شود!
شعر اسپند ماه
دود کن اسپند را، چشم حسود از دیدنت
شورِ شور، اصلا دو تا دریاچهی قم میشود
وقتِ شرعی، لطف کن از پیش مسجد رد نشو
موجبات سستیِ ایمان مردم میشود
اسپند شعر نو
وسوسه یعنی تو! شالیزار هم یعنی بهشت
بیخودی آدم دچار سیب و گندم می شود…
شعر اسفند دونه دونه
یک لحظه دلم خواست که پهلوی تو باشم
بیمحکمه زندانی بازوی تو باشم
پیچیده به پای دل من پیچش مویت
تا باز زمینخوردهی گیسوی تو باشم
شعر کامل اسفند دونه دونه
کم بودن اسپند در این شهر سبب شد
دلواپس رؤیت شدن روی تو باشم
طعم عسل عالی لبهات دلیلیست
تا مشتری دائم کندوی تو باشم
بیشتر بخوانید :
شعر در مورد ماه مهر
شعر در مورد عشق
شعر در مورد خواهر
شعر در مورد گل
متن شعر اسفند دونه دونه
تو نصف جهانی و همین عامل شُکر است
من رفتگری در پل خاجوی تو باشم
شعر اسپند دود کردن
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
و دلم پبش کسی غیر خداوند نبود
آتشی بودی و هروقت تو را می دیدم
مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود
شعر در مورد اسپند
مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسید
خیره بودم به تو و جرات لبخند نبود
هرچه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم
کم نشد فاصله ؛ تقصیر تو هر چند نبود
شعری در مورد اسپند
شدم از درس گریزان و به عشقت مشغول
بین این دو چه کنم نقطه ی پیوند نبود
مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت
جای آنها که به دنبال تو بودند نبود
شعر درباره اسپند
بعد از آن هر که تورا دید رقیبم شد و بعد
اتفاقی که رقم خورد خوشایند نبود
آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته !
کاش نقاش تو این قدر هنرمند نبود
شعر در مورد جشن اسپندگان
بیــهوده نیست همسفر آمـاده می کنند
اســپند را به پشــت در آمـاده می کنند
این فاطــــمه قرار شد ام البـــنین شود
بر دامنـــــش اگر پســـر آمـاده می کنند
شعر اسپند
قربان شدن فقط و فـقط کار عاشـق است
تا چشم شـور هست سر آمـاده می کنند
دیــــگر برای دلــهره جایی نمــــانده است
در بیـــشه زار شـــیر نر آمـاده می کنند
شعر اسپند بلا بند
در آسمان فاطــمه چـــون روز روشـن است
وقتــی برای شب قــــمر آمـاده می کنند
ائینـــه ی علی ست مبــــــارک کــند خــدا
حـــقا عجـــب یلی ســـــت مبارک کند خـدا
شعر اسپند دونه دونه
میرسی اخم میکنی که چرا :”باز بوی سپند میآید؟ “
چه کنم؟ با وجود اینهمه چشم ،به وجودت گزند میآید
به جنون میکشد سر و کارم؛ کوچه از جیک جیک لبریز است
میرسی و زبان گنجشکان با ورود تو بند میآید
شعر اسپند دود
میرسی مثل سرو در رفتار ،چشمها خیره میشوند؛ انگار
که به جنگ قبیلهی قاجار لطفعلیخان زند میآید
می رسی و هوای فروردین ،جای باران گلاب میبارد
از هوای گرفتهی اسفند ، برف نه؛ حبّه قند میآید
شعر اسپند ترکی
باز زیبایی جهان کم شد،باز تقصیر توست میبخشی
بارها گفتهاند اهل نظر به تو موی بلند می آید
دستهای تو را که میگیرم ، دست وقتی که میکشی از من
بر لب پاسبان و دستفروش بازهم نیشخند میآید
شعر اسپندی
احتمالاً دوباره شاعرکی آمده شهرمان غزل خوانده
که به چشمت یکی دوماهی هست شعر من ناپسند میآید
شعر اسپند دود کن
ما تکیه داده نرم به بازوی یکدیگر
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود
سرهایمان چو شاخه سنگین ز بار و برگ
خامش بر آستانه محراب عشق بود
شعر اسپندار مذگان
من همچو موج ابر سپیدی کنار تو
بر گیسویم نشسته گل مریم سپید
هر لحظه میچکید ز مژگان نازکم
بر برگ دستهای تو آن شبنم سپید
شعر اسپند ماه
گویی فرشتگان خدا در کنار ما
با دستهای کوچکشان چنگ میزدند
درعطر عود و ناله ی اسپند و ابر دود
محراب را زپاکی خود رنگ میزدند
شعر در مورد اسپند
بیشتر بخوانید :
شعر در مورد شب بخیر
شعر در مورد صبح بخیر
شعر در مورد عید غدیر
شعر در مورد تنهایی
- ۹۷/۰۱/۲۰